جدول جو
جدول جو

معنی دامن خشک - جستجوی لغت در جدول جو

دامن خشک
(مَ خُ)
دامن پاک. پاک دامن. خشک دامن. مقابل تردامن و آلوده دامن و دامن آلوده.
- دامن خشک (بصورت اضافه) ، کنایه از دامن خالی باشد. (برهان).
- ، عدم صلاح و تقوی را نیز گویند. (برهان). مقابل دامن پاک. اما صاحب آنجمن آرا، کنایه از صلاح گوید و می نماید که قول اخیر بصواب اقرب باشد
لغت نامه دهخدا
دامن خشک
پاکدامن
تصویری از دامن خشک
تصویر دامن خشک
فرهنگ لغت هوشیار
دامن خشک
پاکدامن، پرهیزکار، مقابل تردامن
تصویری از دامن خشک
تصویر دامن خشک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ)
که دامن دریده دارد. رجوع به همین ترکیب ذیل لغت دامن شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
پاکدامن. عفیف. مقابل آلوده دامن و دامن آلوده. مقابل تردامن
لغت نامه دهخدا
(خُ خُ)
در تداول، کسی که کوچکترین نفعی برای دیگران بجای نماند. که هیچ خیر از وی به هیچ کس نرسد. که هیچ سود برای حریف باقی نماند و همه را خود برد.
- امثال:
ناخن خشک است. نظیر: آب از دستش نمی چکد. (امثال و حکم)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
نام قدیم بیگ بیگ است. دهی است از شهرستان ایلام، و رجوع به بیگ بیگ شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نِ خُ)
خبزه لحلحه. قفار. کمک. کبنّه. شظف. (منتهی الارب). نان خشکیده. رجوع به اقسام نان ذیل کلمه نان شود، نان خالی. نان تهی. نان پتی: او جزع میکرد و صدقه به افراط میداد. روز به روزه بودن و شب به نان خشک روزه گشادن و نانخورش نخوردن. (تاریخ بیهقی ص 484).
هر دو یکی شود چو ز حلقت فروگذشت
حلوا و نان خشک در آن تافته تنور.
ناصرخسرو.
به نان خشک قناعت کنیم و جامۀ دلق.
سعدی
لغت نامه دهخدا
کسی که کوچکترین نفعی برای دیگران بجای نگذارد آنکه بهیچوجه نفعی بدیگران نرساند ممسک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخن خشک
تصویر ناخن خشک
((~. خُ))
خسیس
فرهنگ فارسی معین
بخیل، خسیس، ممسک، نخور
متضاد: جواد، کریم
فرهنگ واژه مترادف متضاد